☃️❄️???? شب پر است از رد پای خورشید چشم هایت نگاه کن ستاره بارانِ آسمان لب هایم به شوق بوسیدنِ رد پای توست که شب هایم را روشن می کند اگر هر شب لبخندِ دلنشین ات ونگاه مهربانت برکت زندگی ام باشد چیز دیگری از خدا نمیخواهم جز همیشه بودنت در کنارم هر شب از بلندےِ نڪَاهم پيشانیات را میبوسم عطر فنجانت را آغشته به ڪَلسرخ میڪنم تا عشق از دهانت نيفتد وقتی جهان رڪَ سرخی میشود ڪه تا امتداد قلبم از سمت تو ڪشيده میشود هر شب دوستداشتنت را تڪرار میڪنم و با خیال این عشق آهنڪَ چشمانت را میبوسم در قلب پر از تپشم میخوانمت اے زیباترین عشق در وادے محبت ققنوسوار در منی و میسوزانی درون پر از التهابم را و سهم من از تو دلتنگی بی پایانیست که روزها دیوانه ام میکند شبها شاعر با خیـالت زندگی میکنــم و با خودت عاشقــی کاش دو بار زاده میشـــدم یکی برای مـــردن در آغوش تو یکی برای تماشـــای عاشقی کردن برای تو و روزی که در آغوشت بگیرمت و تو معاهدههای صلح تاریخ را به چالش میکشی عطر پیراهنت بهترین سفیر صلح جهان است بیا و مرا در آغوشت بگیر آنقدر عاشقانه که وابسته ات شوم جوری که جز آغوش تو هرگز، پرِ پروازی نداشته باشم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|